loading...
مجله اینترنتی ایراتو
ایراتو بازدید : 255 جمعه 25 اردیبهشت 1394 نظرات (0)

 نام رمان : نیایش 

 نویسنده : ندا۱۳۷۱ 

 حجم کتاب : 3,9 (پی دی اف) – 0,4 (پرنیان) – 1,1 (کتابچه) – 0,4 (ePub) – اندروید 0,9 (APK) 

 تعداد صفحات : 468

 خلاصه داستان :

داستان در مورد دختری به اسم نیایشه که توی دانشگاه حقوق درس میخونه و در همون حین هم توی یه شرکت معماری و نقشه کشی ساختمان منشیه . رییس شرکت که یه پسرجوون به اسم برسام هستش عاشق نیایش ولی اون عشقشو به دلایلی قبول نمیکنه و از شرکت میاد بیرون و برای یه اگهی استخدام برای منشی گری توی یه دفتر وکالت میره اونجا که میبینه دفتر وکالت ماله استادش به اسم ارتانه و….

ایراتو بازدید : 1757 جمعه 25 اردیبهشت 1394 نظرات (0)

قبل از اینکه شهراد بتونه جوابی بده صدای عمه اش بلند شد:
- چه عجب شهراد جان! بالاخره افتخار دادی عمه؟!
شهراد سرش رو بالا آورد. عمه جانش!!! درست روبروی امیر و سپهر نشسته بود و چون توی ردیف خود شهراد بود، شهراد مجبور بود....

ایراتو بازدید : 1253 جمعه 25 اردیبهشت 1394 نظرات (0)

همینطور که دکمه های پیراهنش رو می بست، نگاهی به سر تا پای خودش انداخت ... اولین چیزی که دید کفشای اسپرت سفیدش بود و بعد از اون شلوار جین آبی روشنش، یه کم بالا تر رسید به پیرهن چارخونه آبی و سفید و سورمه ایش ...بستن دکمه ها تموم شد....

ایراتو بازدید : 1138 جمعه 25 اردیبهشت 1394 نظرات (0)

یهو چرخید به سمتم، اخماش در هم شد و گفت:
- زهرمار! حرف می زنی درست بزن! می زنم تو دهنتا!
باید ناراحت می شدم! اما نشدم. تازه دلم قنج رفت. لرزید ... کیف کردم! خندیدم. ترسم ریخت انگار. همه آرامش دنیا ریخت توی دلم...

ایراتو بازدید : 2095 جمعه 25 اردیبهشت 1394 نظرات (0)

وارد اتاق شدم و در رو محکم کوبیدم به هم تا بلکه ذره ای از درد حقارتم کم بشه. نشستم روی زمین، سرمو گذاشتم روی زانوهام و تند تند نفس عمیق کشیدم. نمی خواستم بغضم بشکنه! نباید بهش اجازه می دادم.....

ایراتو بازدید : 1350 جمعه 25 اردیبهشت 1394 نظرات (0)

شمیم با غیظ گفت:
- کوفت! همه غلط می کنن! هیچ کس برام مهم نیست جز تو، مامان، بابا ... شهراد خوب خسته شدم از بس این نگار بی شعور با این قیافه و پوز یه وریش برای من قیافه گرفت و.....

ایراتو بازدید : 1757 جمعه 25 اردیبهشت 1394 نظرات (0)

اردلان با خوشحالی دو کف دستش رو به هم کوبید و گفت:
- وای عاشقتم! خیلی وقت بود دستت به تنم نخورده بود ...
اینو که گفت یکی از دستاشو کشید روی شونه شهراد و چشمک زد. شهراد لبشو گاز گرفت و آروم گفت:
- بــــــرو تا کار دستت ندادم تخم سگ ..

ایراتو بازدید : 386 جمعه 25 اردیبهشت 1394 نظرات (0)

مقدمه:



سیگار شکلاتی روایتگره داستان یه مرده ... یه مرد خسته و تنها ... بریده از همه و چنگ انداخته به دنیا برای نجات خودش از هر سقوطی ... نه تنها خودش ... که هر کس دیگه ای که شاید مبتلا بشن به دردی که اون کشیده و چشیده ... با سلول به سلول تنش ....

اطلاعات کاربری
آرشیو
آمار سایت
  • کل مطالب : 76
  • کل نظرات : 2
  • افراد آنلاین : 1
  • تعداد اعضا : 0
  • آی پی امروز : 10
  • آی پی دیروز : 8
  • بازدید امروز : 27
  • باردید دیروز : 18
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 108
  • بازدید ماه : 291
  • بازدید سال : 2,502
  • بازدید کلی : 46,347
  • کدهای اختصاصی